تاکسی متر دقیق
پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ب.ظ
حاج
امین در خونه رو کامل باز کرد. تاکسیشُ از پارکینگ بیرون آورد. به خیابون
اصلی رفت. با حرکت آروم و نگاه به کناره خیابون، مسافرا رو سوار می کرد.
مسافر اول پیاده شد و گفت: آقا! چقدر باید بدم؟
حاج امین به بالای شیشه جلو یه نگاهی کرد و زیر لبش چیزی گفت؛ بعد رو کرد
به مسافر و گفت: 100 تومن.
پولشُ گرفتُ حرکت کرد. یکم بعد مسافر دوم گفت: آقا اینجا پیاده میشم. چِقَد
میشه؟
دوباره حاج امین به بالای شیشه جلو یه نگاهی کرد و زیر لبش چیزی گفت؛ بعد
رو کرد به مسافر و گفت: 125 تومن!!!
مسافر از قیمتای مُنصِفانَش تعجب کرد.
آروم به شیشه جلو نِگا کرد. رو کاغذ ساده ای با خط قشنگ نوشته بود:
امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم باشی؛ یابن الحسن
۹۳/۰۲/۱۸