تو فقط رکاب بزن
پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ب.ظ
من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم. من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب. فرمان دست من بود و سر دوراهی ها دلهره مرا می گرفت. تا این که جایمان را عوض کردیم. حالا آرام شدم و هر وقت از او می پرسم کجا می رویم؟ برمیگردد و با لبخند می گوید: "تو فقط رکاب بزن"